برچسب: روزنوشته های داودعلیزاده
-
روح پراگ، ایوان کلیما
تقریباً یک سال قبل از پایان جنگ، آلمانها جیره شیر بچهها را به مقدار ناچیزی رساندند. ( اگر اشتباه نکنم یک شانزدهم یک لیتر در روز شیر بدون چربی) آن موقع من سیزده سالم بود و شیر جیرهبندی را دختری تقسیم میکرد که دو سه سالی از من بزرگتر بود. یک روز جای یک هشتم…
-
همیشه باید چیزی برای از دست دادن داشته باشی!
همیشه چیزی به دست بیاور تا چیزی برای از دست دادن داشته باشی. آدمهایی که چیزی برای از دست دادن ندارند؛ خطرناکترین نوع بشرند. میتوانند هر رابطهای را به راحتی تمام کنند. هر معادلهای را به هم بزنند. هر فاجعهای را به بار بیاورند. آنها هراسی از شکست ندارند؛ چون تمامیت هولناک شکست را با…
-
گذشته، حال استمراری است!
تا همین هفته گذشته دقت نکرده بودم که در زبان فارسی رایج، حال ساده در حال انقراض است. در فارسی کلاسیک فعلهایی مانند گوید رود و… را زیاد میبینیم؛ اما امروزه به ندرت در نوشتار از صرف حال ساده استفاده میشود و در گفتار از آنهم کمیابتر است. به جز هست و است ما از…
-
ره ش و اتوپیایی که امیرخانی آن را میجوید!
آرمانشهر یا اتوپیای اصولگرایان کجاست؟ اگر سیاستهای چند دهه اخیر بررسی شود. اگر افقهای اصولگرایان تبیین شود به چه شهری خواهد رسید؟ تهران ر ه ش قطعاً آرمانشهر اصولگرایی نیست که امیرخانی از آن برخاسته است. برای همین با تمام توان به هجو آن میپردازد؛ اما نسخهای که امیرخانی در نهایت برای آرمانشهر ارائه میدهد…
-
اما… اگر…
کریستف کلمب تنها یک فکر به ذهنش رسید. حالا که زمین کروی است پس اگر به سمت غرب حرکت کند در نهایت به شرق خواهد رسید. به هندوستان پر رمز و راز. برای همین از پادشاهی کاستیل ناوگان کشتیرانی گرفت و مسافرتش را شروع کرد تا با حرکت به سمت غرب از شرق اسرار آمیز…
-
داستان با پسرم روی راه – ابراهیم گلستان
سر ظهر نرسیده به شهر چرخ ما دوباره پنچر شد. پیاده شدیم و چرخ را نگاه کردیم. راه خالی بود و ما دیگر یدکی نداشتیم چون بار اول، یک ساعت پیش، که پنچر شده بودیم یدکی را به کار برده بودیم. و اکنون بیابان خاموش بود و راه خالی لای تپهها میلغزید و برمیگشت میان…
-
چرا هیچ خلوت عاشقانهای خلوت نیست؟
در این عصر جمعه دارم ترانه Ending از Isak Danielson را در خلوتم میشنوم و به صورت کاملاً تصادفی بعد از اینکه فیلم جنگل نروژی را دیدهام. فیلم اقتباس موفقی نبود و حالی را گرفت که امروز اصلاً در کار نبود. جنگل نروژی در اصل رمانی است از هاروکی موراکامی و روایت سه دوست که دنیایشان…
-
نام تمام مردگان یحیاست!
رمان تمام مردگان… از لحاظ زمان و مکان با رمان دیگر معروفی یعنی سال بلوا تناسب دارد. هر دو رمان در سنگسر رخ میدهد و در همان برهه زمانی… در لابهلای رمان از شخصیتهای رمان سال بلوا به عنوان شخصیتهای فرعی استفاده شده است؛ قصه اصلی رمان را میتوان به این صورت خلاصه کرد: «داور…
-
اثر مرکب برتری خفیف
فاصله هیچ چیز تا ناچیز، همه چیز است. به عبارت دیگر صفر تا ابد صفر خواهد بود؛ اما کافیست همین صفر حتی با اعشار یک عدد دیگر به آن اضافه شود. آن وقت تا ابدیت میتواند ادامه داشته باشد و مدام به آن اضافه شود. این همان نکتهای است که کتاب اثر مرکب و برتری…
-
دنیای این روزهای من
حالا ساعت از دو و نیم بامداد هم گذشته که تو اتاق نیمه تاریک خودم نشستم و به آیندهای فکر میکنم که برنامهریزی براش مشکلتر از همیشه شده… شاید بد نباشه بگم که دارم آهنگ گمشدگان از رضا یزدانی رو گوش میکنم. چندماهی بود که واقعاً برنامه ریزیهام داشت خوب پیش میرفت. هر روز صبح…