برچسب: روزنوشته های داودعلیزاده
-
از شنبه
از شنبه، از هفته آینده، از سر ماه، از سال نو… اینها وعدههای شروع یک تحول جدید است که اکثریتشان به واقعیت نمیرسند. در ذهن پیچیده انسانها آینده محاسبات غریبی دارد. حتی اگر بگوید که آینده خوبی در پیش نیست. آیه یاس برای آینده بخواند؛ اما بازهم در ذهن، خودش را در آینده بهتر میبیند.…
-
قدرت عادت
قهرمانهای رمانهای کلاسیک را نباید دست کم گرفت. آنها نسخه شخصیتهای درونی انسانها هستند. آنها به خوبی نشانمیدهند که درون هرشخص یک دونکیشوت متوهم، یک آبلوموف تنبل، یک هولدن سرکش، یک راسکولنیکف روانکاو، یک ژانوالژان تواب و… وجود دارد اما یکی از شخصیتها حال دیگری دارد. غیراز اینکه شخصیتاش شبیه به نسخه درونی انسانها باشد؛…
-
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
وقتی سعدی میگوید: «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی!» بیراه نمیگوید. عشق پیش از آنکه فکر کرده باشی شروعشده است. پیش از لحظه یافتم یافتم، شکلگرفته است. از بدو تولد چشمهای مهربان یکی را دوست داشتهای، ذهن تو این تصویر را ثبت میکند و در بایگانیاش قرار میدهد. از لب کسی حرف…
-
فروغ فرخزاد
در این سرزمین مرگ میتواند کیمیاگری کند و گمنامی را به شهرت جاودانه برساند. مناسبات میتواند جادو کند و نردبانی به آسمان ماندگاری باشد. تلاش و استمرار هم مایهای در میان میگذارد و البته استعداد هم آن وسط جرقههایی میزند اما درنهایت حسابوکتاب بلندآوازگی چیزی فراتر از این حرفهاست. به نظرم فروغ مجموعه همه اینها…
-
ثبت احوال ذهنی انسانها
ثبتاحوال ذهنی ما، برای هرکسی مطابق اولین برخورد شناسنامهای ساخته است و بهگونهای در بایگانی محفوظ کرده که تغییر آن بهندرت صورت میگیرد و تنبلتر از آن است که بخواهد مدام آن را بهروزرسانی کند. هرگاه قرار بر قضاوتی باشد، ذهن به همان شناسنامه رجوع میکند. برای همین است که معشوقها بهندرت از چشم میافتند…
-
روایت ترور شاه شهید
در اردیبهشت سال ۱۲۷۵ ه ش قرار بود که جشن «قران» به مناسبت پنجاهسالگی سلطنت ناصرالدینشاه برگزار شود. تمام دربار قاجار در پی تدارک جشن باشکوهی بودند که میبایست هفت شب آتشبازی و چهار شبانهروز بزم در دل داشته باشد. جمعه، چند روز مانده به جشن، ناصرالدینشاه عزم زیارت شاه عبدالعظیم میکند. پیش از ظهر…
-
دنیای شگفتانگیز عطر ۱
دهه اول و دوم زندگی من بدون هیچ عطری سپری شد. آسم کودکی باعث شده بود از هر چیز معطری دور باشم. در کودکی تنها اودکلنی که در خانه ما بود، اودکلنی بهجامانده از دوران عروسی پدر و مادرم بود. رایحهاش مثل صبحی مهآلود در کنج دنجی از ذهنم باقیمانده است. کسی از اعضای خانواده…
-
دستهای خالی و سرنوشتهای مبهم
کودکان فکر میکنند پدرشان از همه قویتر است؛ اما خیلی زود این تصور در هم شکسته میشود. هر کسی در زندگیاش میتواند این صحنه را به یاد بیاورد، زمانی که برای اولین بار متوجه شد که پدرش قویترین نیست. ماجرا را دراماتیک نکنیم؛ اگر همچنان بگوییم هنوز پدرمان قویترین مرد روی زمین است، خدشهای بر…
-
داشتن یا نداشتن به وقت خواب و بیداری
آدمها معمولاً وقتی از خواب بیدار میشوند به داشتههایشان فکر میکنند. وقتی میخواهند بخوابند به نداشتههایشان. مثلاً صبح از خواب بیدار میشوند و به این فکر میکنند که امروز چه کارهایی دارند. امروز با آنچه دارند چطور روزشان را طی کنند. دو دوتا چهارتا میکنند و بعد سعی میکنند جوری حساب و کتابشان با هم…
-
خواب با طعم پرتقال
یک روز محمد حسین گفت:« وای چه خوابی دیدم!» پرسیدم:«خواب چی دیدی؟» جواب داد:« خواب پرتقال» کاش خواب آدم را میشد سیو کرد یا بعد دانلود… یا اصلاً سیدیاش را بهت میدادند. صبح بیدار میشدی و هرجایش را میخواستی دوباره تماشا میکردی. نمیخواستی پاک میکردی. اصلاً بعضی خوابها را آدم دلش میخواهد برای دیگران به…