برچسب: داستان
-
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
وقتی سعدی میگوید: «که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی!» بیراه نمیگوید. عشق پیش از آنکه فکر کرده باشی شروعشده است. پیش از لحظه یافتم یافتم، شکلگرفته است. از بدو تولد چشمهای مهربان یکی را دوست داشتهای، ذهن تو این تصویر را ثبت میکند و در بایگانیاش قرار میدهد. از لب کسی حرف…
-
در شگفتی تن
در آثار باستانی شرق کمتر میتوان نشانی از تن برهنه دید. همیشه تن شرقی در حجابی محصور بوده است. در مقابل تن غربی که عریانیاش عیان است. تن پدیده شگفتانگیزی است. منظورم زیستشناسی بدن نیست. منظورم تن هر فرد است که از تن هرکسی دیگری مجزاست. به نظرم شرقیها وقتی در شگفتانگیزی تن درمانده شدند؛…
-
منطق روایت خاطره
خاطرهباز … طبق قاعده وقتی کسی خاطره خودش را تعریف میکند باید روایت بر منطق اولشخص باشد و زاویه دیدش فقط چشمان محصور و محدودش باشد؛ اما خیلیها وقتی خاطرهشان را تعریف میکنند همین منطق ساده را فراموش میکنند. آنها در مقام یک دانای کل، به تمام زوایای مختلف یک خاطره سرک میکشند و هر…
-
جایزه ادبی
دارم به این فکر میکنم اگر صادق هدایت در مسابقه داستاننویسی صادق هدایت شرکت میکرد برنده میشد؟ اگر جمالزاده زنده بود برای جشنواره داستاننویسی که به نامش برگزار میکنند اجازه داشت به ایران بیاید؟ اگر احمد محمود با یکی از رمانهایش در جایزه ادبی احمد محمود شرکت میکرد اصلاً به مرحلههای بعدی راه پیدا میکرد؟…
-
آمدنم بهر چه بود؟
بشریت همچنان برای آمدن به این دنیای پرهیاهو تنها دو راه دارد. زایمان طبیعی و سزارین؛ اما برای رفتن از این دنیا به تعداد انسانهایی که آمدهاند و هستند و خواهند رفت، راه وجود دارد. مرگ طبیعی، خودکشی و قتل… حالا هرکدام هم به انواع و اقسامی، حتی به نامی: کشته شدن، مردن، فوت شدن،…
-
شفیعی کدکنی!
از سال ۱۳۴۸ تا امروز چیزی حدود پنج دهه، شفیعی کدکنی در دانشگاه تهران صاحب کرسی بوده است و گویا دیروز به خاطر نداشتن کارت به دانشگاه نتوانسته وارد شود*شایعه یا واقعیت؟ تکذیب خبر توسط میلاد عظیمی هم نتوانست از واکنشها کم کند و هنوز بسیاری معتقدند که چنین حادثهای واقعا رخ داده است. از…
-
زشت یا زیبا مسأله این است!
بیاید قبول کنیم که زیبایی نسبی است. زشتی هم نسبی است؛ اما پذیرش این گزاره چیزی را در درون ما تغییر نمیدهد. درون هر کسی زشتی و زیبایی معیارهای قطعی دارد. وقتی کسی پدیدهای را زیبا میداند با همه وجودش به زیبایی آن پدیده اعتقاد دارد. آن را تحسین میکند و یا به آن حسادت…
-
فروغ فرخزاد
در این سرزمین مرگ میتواند کیمیاگری کند و گمنامی را به شهرت جاودانه برساند. مناسبات میتواند جادو کند و نردبانی به آسمان ماندگاری باشد. تلاش و استمرار هم مایهای در میان میگذارد و البته استعداد هم آن وسط جرقههایی میزند اما درنهایت حسابوکتاب بلندآوازگی چیزی فراتر از این حرفهاست. به نظرم فروغ مجموعه همه اینها…
-
ثبت احوال ذهنی انسانها
ثبتاحوال ذهنی ما، برای هرکسی مطابق اولین برخورد شناسنامهای ساخته است و بهگونهای در بایگانی محفوظ کرده که تغییر آن بهندرت صورت میگیرد و تنبلتر از آن است که بخواهد مدام آن را بهروزرسانی کند. هرگاه قرار بر قضاوتی باشد، ذهن به همان شناسنامه رجوع میکند. برای همین است که معشوقها بهندرت از چشم میافتند…
-
راهنمای مردن با گیاهان دارویی عطیه عطارزاده
این کتاب در نگاه اول آیتمهای جلب مخاطب را دارد. نامی اغواگر، راوی غیرمعمول و قصهای مرموز، راوی نابینا از طریق آشناییزدایی از محیط پیرامون خود، جهان دیگری را به خواننده نشان میدهد و در این کار موفق است؛ هرچند بهوقت مطالعه برای مخاطب فضاهای آشنای دیگری نیز تداعی میشود. سکانسهایی از فیلم بید مجنونی…