garbage
| |

وقتی ویروس کارگاه‌های نویسندگی شایع می‌شود!

بامداد جنوب ـ داود علیزاده:
در کتاب «این‌سو و آن‌سوی متن» عباس معروفی، نقل‌قولی از ابراهیم گلستان آمده است: «نگاه کن. ببین. بخوان؛ اما هرچه را که می‌خوانی قبول نکن یکهو. بسنج. یادگرفتن نه یعنی از برکردن، نه یعنی قبول کردن. گاهی یادگرفتن یعنی قبول نکردن» (معروفی،۷:۲۰۱۰)
هرکسی در ذهن، رویا و قصه‌ای دارد که شوق اشتراک‌گذاری وسوسه‌اش می‌کند تا دست‌به‌قلم شود. به نظر می‌رسد مثل تمام فنون دیگر این فن نیز باید در ساختار آموزشی آموخت؛ شاید از این نظر کلاس‌های داستان‌نویسی و… پاسخی به این نیاز باشد؛ هرچند در سال‌های اخیر این نوع کلاس‌ها به طرز بی‌سابقه‌ای توسط هر‌کسی! دایر شده است. به عبارت دیگر ویروس کارگاه‌های نویسندگی شیوع یافته است. در همین زمینه گفت‌گویی داشتم با نویسندگانی که تجربه شرکت در کارگاه‌های مختلف را داشتند که در ادامه خواندن آن خالی از لطف نیست.

کاشی‌ما ۵

«رابطه یک‌طرفه» در ظاهر اصطلاحی غلط است. رابطه از نفس ارتباط می‌آیند درحالی‌که یک‌طرفه بودن این ارتباط را نقض می‌کند. ترکیبی متضاد و غیرممکن؛ اما نکته در این است که در اصل رابطه یک‌طرفه، رابطه فرد عاشق است با آینده توهمی خودش، نه با معشوق که او را پس‌زده است. برای همین نجات او، نه به دست معشوق بی‌خبر و ناخواسته است و نه دست دیگران… تنها راه نجات، دست کشیدن از آینده توهمی است که تخیلات تنهایی آن‌ها را خلق کرده است.

قرص
|

بیمار، فاعل یا مفعول

در جهان پیش از مدرن، کسی که بیمار می‌شد با او در موضع فاعلیت برخورد می‌شد. به این معنا که او کاری کرده بود که بیمار شده است. طبیب از او درباره تغذیه، فعالیت و … سؤال می‌کرد. هنوز هم در باور سنت‌گرای خانواده‌ها، بیمار یک فاعل است. وقتی فرد سرما بخورد، به او گفته می‌شود لباس مناسب نپوشیدی یا مرتکب کاری شده است که سرماخورده است. حتی به عبارت‌هایی که برای نام بیماری‌ها انتخاب‌شده دقت کنیم. همین مسأله به چشم می‌آید. سرماخورده است. بیمار در حالت فاعل سرماخورده است؛ اما در دنیای مدرن بیمار از موضع فاعل به مفعول تغییر جایگاه داده است. به این معنا که فرد وقتی بیمار می‌شود دلیلی خارج از فعلیت او باعث شده دچار بیماری شود. ویروس، باکتری و یا حتی ژنتیک و وراثت… پیامد این تغییر زاویه دید در دو سطح خودش را نشان می‌دهد.

«نقطه سرخط»: عطیه عطارزاده جهنم انزوا را توصیف می‌کند.

«نقطه سرخط»: عطیه عطارزاده جهنم انزوا را توصیف می‌کند؛

راهنمای مردن با گیاهان دارویی

«راهنمای مردن با گیاهان دارویی» ازجمله رمان‌های خوش‌اقبال و موردتوجه مخاطبان و منتقدین در سال اخیر بوده است. به‌طوری‌که تا بخش نهایی جایزه ادبی «احمد محمود» نیز پیش رفته بود و در این مدت به چاپ دهم نیز رسیده است. این کتاب اولین رمان منتشرشده «عطیه عطارزاده» است. وی پیش از این کتاب مجموعه اشعار خود به نام «اسب را در نیمه دیگرت برمان» را در سال ۹۴ در انتشارات چشمه منتشر کرده بود.

| |

«نقطه سرخط»: «خانواده پاسکوآل دوآرته» تنها رمان ترجمه شده از «سلا»

«کامیلو خوسه سلا» (۱۹۱۶-۲۰۰۲) از جمله نویسندگان تاثیرگذار پس از جنگ‌های داخلی اسپانیا است. کارنامه این نویسنده اسپانیایی به طرز شگفت‌انگیزی متعدد و پربار است. چهارده رمان، سی و شش مجموعه داستان کوتاه، داستان بلند و جستار، ده مجموعه اشعار، سیزده سفرنامه، دو مجموعه خاطرات، چندین نمایشنامه و تعداد بسیاری نقد و مقالات … است. او دستی بر سیاست نیز داشت؛ اما عمده شهرت سلا جدا از جنجال آفرینی‌های سیاسی‌اش، مرهون رمان‌های اوست.

auster
| |

کوچه‌های‌ خاکی نویسندگی، روایت پل استر از نان نوشتن

نویسندگی کار ساده‌ای نیست؛ اما سخت‌تر از نویسندگی، درآوردن نان نوشتن است. اینکه مداوم بتوانی برای نوشتن وقت بگذاری و اثری تولید کنی، اثرت را بتوانی عرضه کنی و در ازای آن کسب درآمدی داشته باشی که گذران روزت باشد. در ایران نویسنده تمام‌وقت، نویسنده حرفه‌ای به معنای واقعی معمایی است که گره‌اش را هرکسی نمی‌تواند باز کند. باید قلم را در کوچه‌های خاکی محدودیت و معذوریت پا برهنه بدوانی و بعد دل بسپاری که همای اقبال بر شانه اثرت بنشیند یا ننشیند؟ آن‌هم خودش هزار اما و اگر دارد. هزار معمای حل‌شده و ناشده دارد که در جان کلام نهفته است.

زینب علیزاده
|

بررسی چالش‌های ادبیات کودک در گفتگو با زینب علیزاده لوشابی

یکی از دلایلی که باعث شد نسل ما کتاب‌خواندن را جدی نگیرند؛ فقدان نگاه حرفه‌ای به حوزه ادبیات کودک در دهه‌های گذشته بود. حالا نویسندگان جدیدی پا به عرصه گذاشته‌اند که دغدغه‌شان خلق آثار حرفه‌ای برای کودکان است. «زینب علیزاده لوشابی» یکی از بااستعدادترین و خلاق‌ترین نویسندگان این حوزه است با کارنامه‌ای درخشان که امیدوارم گفتگوی امروز باعث شود مخاطبان با این نویسنده بیشتر آشنا شوند. این گفتگو در روزنامه بامداد جنوب امروز شانزدهم بهمن منتشر شده است.

hand
| |

اندر حکایت عاشقی

زندگی شاید با پا پیش کشیدن همه آن چیزهایی است که با دست پس‌زده‌ایم. شاید… مگر نه این است که کودکان در آرزوی بزرگ شدن‌اند؛ اما وقتی بزرگ شدند همه حسرت‌شان تجربه دوباره کودکی است. آن‌ها دوباره معصومیت کودکی را تمنا می‌کنند، سادگی کودکانه را… شادی بی‌شیله را… خواستنی بودن را… پرستیده‌شدن را… و این آخری‌ها یعنی خواستنی بودن و پرستیده‌شدن، آن‌ها را در دام عشق می‌اندازد. آن‌ها

album

نوستالژی

وقتی قراراست فایل‌های اضافی را حذف کنی، هر فایل را می‌توانی راحت حذف کنی؛ جز عکس‌های خانوادگی و دوستانت، به‌خصوص اگر نباشند یا  باشند و  عکسی که داری به خاطره‌ پررمز و رازی گره خورده باشد. عکس‌های خودت را نگاه می‌کنی، اگر حس کنی آنچه باید باشد نیست، یک کلیک و حذف… اما گذشتن از عکس دیگران ساده نیست. مسأله عکس نیست. مسأله بخش غیرقابل انکاری است که در وجودت تسخیر شده است. شاید برای همین آدم‌هایی که در عشق شکست خورده‌اند؛ یا عزیزی را از دست داده‌اند؛ یا از وطن کوچ کرده‌اند می‌توانند حتی خودشان را از زندگی حذف کنند؛ ولی حذف دیگری و نشانه‌هایش برایشان به این سادگی‌ها نیست؛ که نیست؛ که نیست…

girl
|

اکثریت فکر می‌کنیم جزء اکثریت نیستیم.

اکثریت فکر می‌کنند جزء اکثریت نیستند، این را که نوشته بودم همان وقت هاله تصحیح کرده بود که اکثریت فکر می‌کنیم جزء اکثریت نیستیم. البته که درست تصحیح کرده بود؛ اما حالا می‌خواهم قاعده مرسوم دیگری را هم بگویم. این مدت با خیلی از افرادی که هم‌کلام شده‌ام یک ویژگی مشترک در رفتارشان دیده‌ام. اینکه تلاش می‌کنند ثابت کنند که جایگاهی که در آن قرار گرفتند عادلانه نیست. باید جایگاه بالاتری داشته باشند. ثروت بیشتر، مقام بهتر، مدرک تحصیلی بالاتر و… هم‌زمان برای اثبات مغلطه‌وار چنین پنداری، تلاش دیگری نیز به‌طور موازی انجام می‌دهند. مدام سعی می‌کنند از دیگرانی مثال بزنند که آنچه دارند حقشان نیست. اگر ثروتمند است لیاقت ثروتش را ندارد. اگر مقامی دارد شایستگی‌اش را ندارد. اگر مدرک تحصیلی دارد سوادش را ندارد.