زینب علیزاده لوشابی درزمینۀ ادبیات کودک بیش از بیست اثر را منتشر کرده و چهار اثر نیز در مرحله چاپ دارد. از آثار او کتاب «توپولو» برگزیده جشنواره «حیات» سال ۱۳۹۵ و «قصهیهقصه» برگزیده کتابتصویریکودک در سال ۱۳۹۴ و جایزهادبی اصفهان در بخش داستانکوتاه سال ۱۳۸۵ به چشم میآید. آثار او در سالهای اخیر به چاپهای متعددی رسیده ازجمله: «قصههایپندآموز مثنویمعنوی» به چاپ شصتوسه «قصههایپندآموز گلستانوبوستان» چاپ پنجاهوسه و «قصههایپندآموز جوامعالحکایات» و «قابوسنامه» چاپ چهلونه رسیده است. انتشار مقالات پژوهشی درزمینۀ ادبیات داستانی، ویرایش چندین کتاب و برگزاری کارگاههای داستاننویسیخلاق برای نوجوانان و کودکان، همکاری با دانشنامه امامخمینی بهعنوان نگارنده و ویراستار، همکاری با مجلات کودک و نوجوان مانند: کیهان بچهها، همشهری دوچرخه، ارغوان، دوست خردسال، سنجاقک، ملیکا، روزهای زندگی بچهها، دوست کودک، دوست نوجوان، سلام بچهها، انتظار نوجوان. از دیگر فعالیتهای او محسوب میشود.
مجموعه آثار : در سال ۹۷ آرزوی پاککن، انتشارات اسحاق، توپولو (برگزیده نخست جشنوارهادبی حیات) امیدصبا، در سال ۹۶ مجموعهداستانهایگوگوری؛ پنج جلد، باهوش، کشتیرویابرهایسیاه (از مجموعه غیبت پیامبران). انتشارات جمکران. ضربالمثلها و قصهها(آشناییکودکان با ضربالمثلهای فارسی و جایگاه استفاده آنها) انتشارات براق. در سال۹۵ کدام خوب؟ کدام بد؟، نشر آسمانه، قصۀیهقصه (برگزیده مسابقه و خلق کتاب تصویری ۱۳۹۴)، انتشارات علمیوفرهنگ، در سال ۹۴ قصههایشیرینمادربزرگ، قصههایشیرینپدربزرگ، انتشارات دانشیاران ایران. سگتنبل، الاغسادهلوح، صحبتنابجا ، خرگوشباهوش ،کلاغ و مار، انتشارات براق، مجموعهداستانهای سبکزندگی اسلامی، انتشارات زمزم هدایت. در سال ۹۳ قصههایپندآموز مثنویمعنوی، قصههایپندآموز کهن، قصههایپندآموز گلستان و بوستان، قصههایپندآموز جوامع الحکایات و قابوسنامه انتشارات هنارس
خانم علیزاده شما فعالیتهای متنوع و متعددی درزمینۀ ادبیات داشتید؛ اما عمده آثار چشمگیر شما درزمینۀ ادبیات کودک بوده است. از انگیزه ورودتان به ادبیات کودک بفرمایید؟
به نظر من ادبیات کودک، ادبیات پایهای و زیربنایی است. ازآنجاکه کودکان دنیای بکر و دستنخوردهای دارند، برقراری ارتباط با آنها به وسیله داستان برایم لذت بیشتری دارد. کودکان معصوم هستند و جهان را معصومانه نگاه میکنند و در دنیای زیبای آنها خبری از پلیدیهای جهان بزرگسالی نیست، به طبع نویسنده کودک هم با دنیای داستانی پاکیزهتری روبهرو است. این ویژگی با روحیه شخصیام مناسبات بیشتری دارد.
به دنیای بکر کودکان اشاره کردید، دست یافتن به این جهان دستنخورده و ارتباط با آن به نظر ساده نیست؟
دقیقاً، نوشتن برای کودکان کار سادهای نیست. جهان کودکان مختصات خاص خودش را دارد. کودک از دید خودش جهان را ارزیابی میکند که با جهان بزرگسال تفاوت زیادی دارد؛ بنابراین نویسنده کودک در چند زمینه بهشدت با محدودیت مواجه است. اول مفاهیم قابل درک و فهم برای کودک، مفاهیمی که مناسب سن و جهانبینیاش باشد. دوم روشهای قابل درک قصهگویی که با آن ارتباط برقرار کند و سوم دایره لغاتی که کودکان بتوانند درک کنند. بدیهی است که طیف محدودی از واژگان را شامل میشود. با همه این احوال متأسفانه بسیاری از اوقات این نوع ادبی و نویسندگانش دستکم گرفته میشود.
باوجود این محدودیتها در زمینه خلق اثر برای کودکان، شما وارد این عرصه شدهاید و موفق هم بودید. از مسیری که طی کردید بفرمایید؟
من کار جدی کودک را با بازنویسی و سادهنویسی داستانهای کهن ایرانی شروع کردم. داستانهای مثنویمعنوی مولوی، داستانهای بوستان و گلستان، داستانهای جوامعالحکایات و قابوسنامه و منطقالطیر را برای کودکان سادهنویسی کردم. سعی کردم زبان این حکایتهای شیرین و آموزنده را برای کودکان به زبان امروز نزدیک کنم تا کودکان هم بتوانند از آن بهره ببرند. پسازآن سراغ ادبیات خلاقانه رفتم و با دو دوره شرکت در مسابقه و کارگاه کتاب تصویری، به همراه تصویرگر، کتابی تصویری خلق کردیم. ازآنجا بود که پیوسته برای کودکان نوشتم و الان هم رمانی فانتزی برای نوجوانان در دست دارم.
مسیر نویسندگی خودتان را سریع و صریح شرح دادید. قطعاً مشکلاتی هم در این زمینه داشتید. از این مشکلات که خودتان یا نویسندگان کودک با آن مواجه هستند توضیح میدهید؟
نویسنده تازهکاری که میخواهد خودش را به بازار نشر معرفی کند، ابتدای راه دشوار و سختی قرار دارد. چون معمولاً ناشرها اعتقاد و حوصلهای برای سرمایهگذاری انسانی ندارند و اصولاً به منافع کوتاه مدتشان توجه دارند و نه بلندمدت ؛ بنابراین ترجیح میدهند سراغ نویسندههایی بروند که پیش از این ناشرهای دیگر آنها را به مخاطبان معرفی کردهاند و مخاطبان با آثارشان آشنا هستند. اگر هم نویسنده تازهکاری را بیابند که قلم خوبی دارد و با او شروع به همکاری کنند؛ اما بسیاری از مواقع شرایط ناعادلانهای برای نشر آثارش پیش روی او قرار میدهند. او هم ناگزیر است بپذیرد تا بتواند خودش را از این رهگذر به بازار نشر معرفی کند. من برای انتشار آثارم مسیر سختی را طی کردم. بارها به انتشارات مختلف مراجعه کردم. گاهی با برخوردهای ناخوشایندی هم مواجه شدم؛ اما چون هدفم برایم مهم بود مأیوس نشدم و ادامه دادم.
به نظر میرسد امروزه ناشران در زمینه ادبیات داستان بزرگسال اقبالی زیادی نسبت به نشر آثار تألیفی فارسی ندارد و بیشتر به نشر آثار ترجمه روی آوردهاند. وضعیت ادبیات کودک در بحث تألیف و ترجمه چگونه است؟
واقعیت این است که اقبال مخاطبان به آثار خارجی بیشتر است. شاید به دلیل تنوع بیشتر. شاید هم به این دلیل که ناشران مایلند کار ترجمه بیشتری روانه بازار نشر کنند. چون چاپ کار ترجمه برای ناشر راحتتر از چاپ کتابهای تألیفی است. نیازی به رعایت حق کپی رایت نیست. هزینه تصویرگری را هم پرداخت نمیکنند چون تصاویر موجود است.
البته آشنایی مخاطب کودک و نوجوان با تنوع سلیقهها و فکرها در آن سوی مرزهای کشور خیلی خوب است؛ اما متاسفانه تا حدودی آثار ترجمه خارجی آن قدر در بازار زیاد شده که طعم آثار وطنی را در ذائقه مخاطب از یاد برده یا مورد بیمهری قرار میدهد.
معمولاً ناشران برای عدم چاپ آثار تألیفی بزرگسال، اقبال مخاطب و فروش را بهانه میکنند؛ اما در کارنامه شما با آثاری مواجه هستیم که به چاپهای بیش از پنجاه و شصت طی چند سال رسیده است.
کتابهای کودک بااینکه پرفروش است و از لحاظ اقتصادی میتواند سرمایه خوبی را به گردش بیندازد؛ اما بسیاری از ناشران همیشه از وضعیت فروش مینالند. درحالیکه اگر کسی باید بنالد، نویسنده است که سهمش از بازار نشر در حد ناچیزی است و در بسیاری از مواقع پایمال هم میشود. همانطور که قبلاً هم گفتم نویسنده کودک در شروع بهاجبار با شرایط ناعادلانهای روبهرو میشود. گاهی اصلاً حق تألیف پرداخت نمیشود. این برای نویسندگانی است که ناشر هزینه را تقبل کرده است وگرنه برخی مجبورند برای چاپ هزینه نشر را تقبل کنند که پیامدهای دیگری در بحث پخش و فروش با آن مواجه میشوند.
قبول دارم که ناشران بیشتر از اینکه به سویه فرهنگی کار توجه داشته باشند، برایشان مسأله اقتصادی مهم است و البته طبیعی است بههرحال ناشر نگران آینده سرمایهای است که به اشتراک میگذارد.
میتوان درک کرد که ناشر نگران سرمایهگذاریش باشد و تمرکزش را روی بحث اقتصادی کار بگذارد؛ اما نه در حدی که کیفیت و محتوای کار را فدا کنند. یکی از مشکلات این حوزه فقدان کارشناس ادبیات کودک در بسیاری از انتشاراتهایی است که به نشر کتاب کودک میپردازند. اگر در انتشارات کارشناس ادبیاتکودک باشد و کارهای ارزشمند را انتخاب کند، آن وقت ریسک سرمایهگذاری برای ناشر هم به حداقل میرسد.
به فقدان کارشناس ادبیاتکودک در نشر اشاره کردید؛ اما در زمینه آکادمیک هم این فقدان به چشم میآید. ادبیات کودک در ایران رشته نوپایی است و مراکزی که آن را ارائه میدهند محدود هستند به طبع در زمینههایی که نیاز به کارشناسهای اینچنینی باشد کار با گره مواجه شود. هرچند میتوان از کارشناسان تجربی بهره گرفت؛ اما به نظرم صرفه نظر کردن ناشران از کارشناس بیشتر بعد اقتصادی داشته باشد. بههرحال خیلی از ناشران حرفهای عمل نمیکنند و تمایلی برای هزینه در این بخش ندارند. همانطور که برای ویراستاری و … هم همین رویه را پیش میگیرند.
ببینید فقدان کارشناس ادبیات کودک باعث شده است برخی ناشرها از این طرف بیفتند و برخی از آن سو. گاهی آنچنان کتابهای بیارزش و کم ارزشی با تصویرگریهای پرهزینه به اسم کتاب کودک چاپ میشود که دهان انسان از تعجب بازمیماند، با این توجیه که وظیفه ادبیات کودک فقط سرگرم کردن اوست. گاهی هم عدهای فقط به محتوا میاندیشند. در زمینه ادبیات کودک تخصصی ندارند و فرم این کار را هم نمیشناسند. محتوای سادهسازی نشده را به اسم ادبیات مذهبی و اخلاقی به صورت شعر و داستان و کتاب آموزشی کودک وارد بازار نشر میکنند و نمیدانند از این راه چه ضربهای به آن محتوا وارد میکنند.
سویه خودتان نسبت به مقوله آموزش و داستان چگونه است؟ به نظرتان تا چه حد میتوان از مفاهیم آموزشی در داستان استفاده کرد؟
کودک فقط با داستان سرگرم نمیشود؛ بلکه با آن زندگی میکند. قصه و داستان روی کودکان تأثیری دوچندان دارد؛ بنابراین گاه برخی نویسندهها از این فرصت استفاده میکنند و مفاهیم مورد نظرشان را در قالب داستان به مخاطب کودک انتقال میدهند. چون دراین صورت هم حرفشان را غیرمستقیم زدهاند و هم کودک ناخودآگاه تأثیر میگیرد. البته برخی در این شیوه افراط میکنند و گاهی این مفاهیم آن قدر پررنگ میشود که جنبه داستانی کتاب را تحت تأثیر قرار میدهد و به کتاب آموزشی نزدیک میشود. وقتی این اتفاق میافتد به نظر من تأثیر متن و محتوای ارائهشده در آن کم میگردد.
به نظر من اگر کسی قصد آموزش دارد، بهتر است کتاب آموزشی برای کودک بنویسد و نه داستان؛ اما اگر قرار است نویسنده داستانی تعریف کند و در آن قصه احیاناً نکته آموزشیای قرار بدهد؛ این پذیرفتنی است.
خارج از فضای آکادمیک، بحث آموزش ادبیات کودک، به خصوص داستاننویسی برای کودکان چگونه است؟ یا به طور مثال آموزش داستاننویسی به کودکان و نوجوانان.
آموزش داستاننویسی در ایران بیشتر برای بزرگسالان و نوجوانان وجود دارد. از آنجاییکه کودک هنوز یک سری مفاهیم پایه را درست فرانگرفته است؛ آموزش داستاننویسی به او کار دشواری است. به همین دلیل کلاسها و کارگاههای آموزش داستاننویسی برای کودکان بسیار کم است و در برخی شهرها اصلاً چنین کلاسهایی وجود ندارد. من خودم تاکنون دو دوره کلاسهای آموزش داستاننویسی به کودکان را در شهر قم برگزار کردهام و تا جایی که میدانم در این شهر پیش از این برگزاری چنین کلاسی برای کودکان سابقه نداشته است.
شرکت در این دورهها چقدر مفید به نظر میرسد؟
بدیهی است که داستاننویس شدن فقط با یک یا دو دوره کلاس رفتن میسر نمیشود. در کنار کلاس، فرد باید انگیزه و استعداد و مهمتر از همه تلاش کافی برای نویسنده شدن داشته باشد. این نکته را هم باید در نظر گرفت که برگزاری کارگاههای داستاننویسی برای کودکان و یا حتی داستاننویسیکودک در ایران نوپاست و این امید هست که در آینده به رشد بهتری در این زمینه برسیم.
در کودکی نسل خودمان، ادبیاتکودک به معنای واقعی مورد توجه نبود. یک سری کتابهای محدود شبیه کارهای احسان یارشاطر، مهدی آذریزدی و… در بازار بود که البته به نظرم تا حدودی استقبال میشد. توجه نسل جدید را به کتاب و کتابخوانی چگونه میبینید؟
اگر قرار بر مقایسه امروزه با دوران کودکی خودمان باشد، امروزه کتابهای رنگارنگ و متنوع کودک در بازار وجود دارد. هم ایرانی هم خارجی. همداستانی هم آموزشی و هم شعر؛ اما زمان ما این نگاه حرفهای به ادبیات کودک وجود نداشت. به همین دلیل کتاب کودک آنچنانی در بازار نبود. با همه این اوصاف به گمانم زمان ما اشتیاق به کتابخوانی بیشتر بود تا نسل الان. شاید چون رقبایی مثل شبکههای متنوع تلویزیون و یا انیمیشنهای رنگارنگ برای نمایشخانگی و… در دسترس نبود و این رقبا روزبهروز هم در حال افزایش است. ازاینرو اگر کودکی کتابی با تصویرهای رنگارنگ مییافت، آن را با اشتیاق میخواند و سیر نمیشد.
و سخن آخر
تشکر میکنم از شما آقای علیزاده برای این گفتگو و اینکه دغدغههای مهمی را مطرح میکنید و در پی راهحل میگردید.
دیدگاهتان را بنویسید