خیلی وقت است که دیگر درباره عدالت نظری ندارم. مدت‌هاست پذیرفته ام که عدالت اسطوره است. یعنی یک آرمان و آرزو برای خواست جمعی بشر. که مثل بسیاری از اسطوره‌ها دور از دسترس و گاهی نایافتی است. درست است که اسطوره‌های زیادی به واقعیت پیوسته است اما برای این یکی(عدالت) واقعیتی متصور نیستم. امشب داشتم مطالب مختلفی درباره قتل‌های زنجیره‌ای دهه هفتاد می‌خواندم. محمد بلوری روزنامه‌نگار پیشکسوت و دبیر وقت گروه حوادث روزنامه ایران، پس از ۲۰ سال از وقوع قتل‌های زنجیره‌ای به بیان ناگفته‌هایی از نحوه افشای این جنایات پرداخته است. بلوری مدعی است که اصطلاح قتل‌های زنجیره‌ای را او وضع کرده بود.

میان همه قتل‌ها یکی تراژیک‌تر از مابقی به نظر می‌رسد. قتل سیامک سنجری! در زمان قتل تنها ۲۸ سال داشته است. اهل سیاست و فعالیت سیاسی هم نبوده است و چند روز قبل از عروسی اش به قتل می‌رسد و نکته  اینکه کارت دعوت عروسی‌اش در جیب قاتلش بوده است. در روایت محمد بلوری آمده است:

گفته شده سنجری جوان ساده‌دلی بود که هرگاه در میان جمع دوستان شرکت می‌کرد، معمولاً زنجیر سوئیچ طلای اتومبیلش را در میان انگشتانش می‌چرخاند و شرح میهمانی‌های آنچنانی حاج آقا و دیگر محرمان را با افتخار تعریف می‌کرد ولی نمی‌دانست این افشای راز محافل خصوصی چه عاقبت شومی برای او خواهد داشت. به قراری که گفته شده یکی از افراد سعید امامی یعنی خسرو براتی از طریق پسر حاج آقا با سنجری آشنا شده و او را با سعید امامی آشنا کرده بود. خسرو براتی می‌گوید: «یک بار برای نشان دادن یک بنز سفید ۲۳۰ او را پیش حاج آقا بردم تا اینکه گزارش دادند سنجری حرف‌هایی از میهمانی‌ها حتی از ماجرای رفت و آمد حاج آقا به جاهایی زده و حتی می‌گفتند قضیه رفت و آمد حاج آقا به سونای زعفرانیه به بیرون درز کرده و قرار شد از او تحقیق شود.»

اما به گفته متهم ردیف ۳ پرونده قتل‌های زنجیره‌ای، علت قتل سنجری این بوده که همسر حاج آقا سؤال‌هایی از سنجری کرده و حاج آقا مطمئن بوده که این حرف‌ها از طریق سنجری به گوش حاج خانم رسیده. به این ترتیب که همسر حاج آقا پی برده بود سنجری از برخی میهمانی‌های خصوصی اطلاعاتی دارد، بنابراین او را به حرف کشیده و سنجری هم ساده‌دلانه قضیه برخی از میهمانی‌ها را به گوش حاج خانم رسانده بوده. حاج آقا هم وقتی مطمئن شده این حرف ها از طریق سنجری به گوش همسر حاج آقا رسیده، اسلامی (سعید امامی) را مأمور کشتن سنجری کرده.

متهم ردیف ۳ در ادامه شرح داده: «آقای اسلامی که دلش به حال سنجری سوخت به حاج آقا تلفن زده گفته خدا را خوش نمی‌آید، ما را به عروسی‌اش دعوت کرده اما ظاهراً حاج آقا حاضر به گذشت نشده در حالی که یک روز به جشن عروسی سنجری باقی مانده بود، توسط افراد باند سعید امامی کشته شد در حالی که کارت دعوت به عروسی در جیب قاتلش بود.»

خسرو براتی درباره قتل سیامک سنجری، در اعترافاتش آورده: «در حمام سونا حاج علی شیر سنگی را بر سرش کوبید و برادران هم کارش را با ضربات دشنه تمام کردند و بعد جسدش را به زیر پل کاوه انداختند و ماشینش را بردند به دره بیندازند و به آتش بکشند تا اثری نماند.»

 


دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *