شیوع یک بیماری مرگبار بیش از آنکه تهدید سلامت فردی باشد، انفجار حریم امنیت است و بیش از اینکه دامنه آن حذف فیزیکی افراد جامعه باشد، حذف هاله امن قدم زدن در فضای عمومی است. ایجاد خلأ ذهنی برای مردمی که پیش از آن با همه دغدغههایشان یک دغدغه نداشتند؛ اینکه اگر از خانه بیرون میروند تا مشکلشان را حل کنند، ناگهان بیعلاج برنمیگردند.
کرونا تجربه غریبی برای همه بهوجود آورد که برای بسیاری جدید بود و البته اهل کتاب و کتابخوانی تا حدودی شبیه آن را در رمانهایی مثل طاعون از آلبرکامو و یا کوری خوزه ساراماگو و… دیده بودند.
بااینحال یکی از آثار داستانی که در سالهای اخیر منتشرشده و شباهت ملموسی به دوران کرونا دارد؛ کتاب ایستگاه یازده از امیلی سن جان مندل است. این نویسنده امریکایی در سال ۲۰۱۵ رمان علمی تخیلی ایستگاه یازده را منتشر کرد.
در این رمان، ویروس آنفلوانزایی که از گرجستانی وارد امریکای شمالی میشود بهسرعت شیوع پیدا میکند و بهتدریج نهفقط مردمان امریکای شمالی؛ بلکه تمام زمین را آلوده میکند. سرعت و میزان این آلودگی چنان است که نشانی از تمدن نوین بشری باقی نمیماند. فضایی آخرالزمانی به وجود میآید و فقط یک درصد مردم زنده میمانند. حال این مردم بهجامانده در جهان جدید چه خواهند کرد؟ چگونه ادبیات، هنر میتواند به آنها کمک کند؟ بیم و امیدهای زیستن در جهان جدید موضوع محوری این رمان است تا در بستر روابط عاطفی و اجتماعی شخصیتهای گوناگون برای مخاطب روایت شود.
پگاه صمدزاده مترجم خوشسلیقه در سال گذشته کتاب «ایستگاه یازده» را به فارسی ترجمه کرد و نشر نیماژ آن را به چاپ رساند. انتشار این کتاب از چندین نظر دارای اهمیت است. باید در نظر داشت که از این نویسنده موفق امریکایی (مندل) اثری به فارسی منتشرنشده بود و ترجمه ایستگاه یازده، این نویسنده را به مخاطب فارسی معرفی کرد.
از سوی دیگر ژانر آخرالزمانی و علمی تخیلی این کتاب باعث میشود تا این سبک تقریباً مهجور در ادبیات فارسی در اثری باکیفیت به علاقهمندان ارائه شود. ژانری که یکی از جذابترین و خوشاقبالترین ژانرهای ادبی است و مخاطب فارسی کمتر با آن مأنوس است.
کتاب ایستگاه یازده پس از انتشار با استقبال خوب مخاطبان روبرو شده است و همین بهانهای شد تا بامداد جنوب با پگاه صمدزاده، مترجم این کتاب گفتوگویی داشته باشد.
در شروع خانم صمدزاده بفرمایید، چه شد که تصمیم گرفتید این رمان را ترجمه کنید؟
دلیل اصلی ترجمه کتاب ایستگاه یازده علاقه شخصی من به ژانر علمیتخیلی و آخرالزمانی بود. هرچند که این کتاب با باقی آثار این دو ژانر تفاوت بسیار زیادی دارد و خود نویسنده اصراری بر این موضوع ندارد. نحوه پرداخت مندل به جزییات یک پاندمی و فروپاشی و لحن موقر و آرام او برای من بسیار جذاب بود. «پذیرشِ فقدان و فروپاشی» و دانستنِ اینکه همهچیزهایی که آنها را بدیهی میدانیم مثل آب شرب یا جریان برق ممکن است هرلحظه دیگر نباشند برایم جالب بود. ایستگاه یازده به طرز اعجابآوری نشان میدهد انسان، تکنولوژی و کل تمدن تا چه حد شکننده است و از طرف دیگر با توصیف زندگی بازماندگان نشان میدهد همین انسان در شرایط سخت میتوانند چقدر قوی باشد و عشق بورزد و در پی زیبایی باشد. یکی از جذابیتهای دیگر این کتاب حضور یک گروه تئاتری در دوران پس از بیماری بود.
قبلاً از این نویسنده کتابی به فارسی ترجمهشده بود؟
خیر، ایستگاه یازده اولین کتاب ترجمهشده از مندل است.
درباره نویسنده کتاب برای مخاطبان بیشتر توضیح میدهید؟
امیلی سنت جان مندل متولد ۱۹۷۹ در کانادا و فارغالتحصیل مدرسه رقص معاصر و تئاتر تورنتو است. او قبل از ایستگاه یازده سه کتاب دیگر به نامهای «آخرین شب در مونتریال»، «تفنگ خواننده» و «کوارتت لولا» در ژانر جنایی و معمایی نوشته و اخیراً نیز کتاب دیگر او به نام «هتل شیشهای» چاپشده است. کتاب ایستگاه یازده کاندید جایزه ملی کتاب آمریکا و جایزه پن/فاکنر بوده و در نهایت در سال ۲۰۱۵ برندهی جایزه بهترین داستان علمی تخیلی آرتور سی کلارک و برنده جایزه کتاب تورنتو شده است.
ایستگاه یازده کتاب خوشاقبالی بود بااینحال در ایران استقبال چطور بود؟
با توجه شباهت پاندمی داستان و کووید ۱۹ استقبال خوبی از کتاب شده است.
ایستگاه یازده در دسته علمی تخیلی جا میگیرد با سویههای آخرالزمانی… این نوع ادبیات در فارسی کمی در بین نویسندگان فارسی مهجور نیست؟
ژانر آخرالزمانی و علمی تخیلی هم در بین نویسندگان و هم بین خوانندگان ایرانی بسیار مهجور است؛ چراکه ما بیشتر به ادبیاتی معطوف به گذشته (نه تاریخی) و معناگرا علاقهمند هستیم که بتوانیم بهراحتی با آن همذاتپنداری کنیم و با این دو ژانر که موقعیتهای خیالی در زمان آینده را به تصویر میکشند آشنا نیستیم. یکی از مهمترین دلایل اصرار من برای ترجمه از این ژانر آشنا کردن مخاطب فارسیزبان با آثار خوب این ژانر و گسترش آن بود. البته همسو بودن ناشر با اشاعه این ژانر و پیگیری آن نیز میتواند تأثیر بسیاری داشته باشد.
آیا آینده روشنی را برای این ژانر از داستاننویسی متصور هستید؟
بله. ازآنجاییکه این ژانر در ادبیات، صنعت سینما، سریالسازی و بازیهای کامپیوتری در دنیا بسیار محبوب است موردتوجه مخاطبان ایرانی نیز قرار خواهد گرفت. همچنین نسل جدید به دلیل جهانبینی متفاوت و مواجهه بیشتر با آثار روز دنیا ذائقه ادبی متفاوتی خواهد داشت کما اینکه در رمان کودک و نوجوان پذیرش بیشتری نسبت به این ژانر میبینیم.
بهعنوان مترجم ایستگاه یازده چه شباهتهای در جهان داستانی این کتاب و فضای کنونی جامعه میبینید؟
ناامیدی، عدم قطعیت و بلاتکلیفی موجود در کتاب ایستگاه یازده شباهت زیادی به شرایط جامعه ما فارغ از پاندمی کنونی دارد. شباهت دیگر مساله فقدان و مرگ عزیزان باشد با توجه به کووید ۱۹ است. البته آنفولانزای گرجی (ویروس مهلک کتاب ایستگاه ۱۱) بهسرعت درصد عمدهای از جمعیت کل دنیا را نابود میکند و این سرعت و حجم عمدهی نابودی چندان شبیه به میزان مهلک بودن کووید ۱۹ و تاثیرش بر جامعهی ما نیست؛ اما مساله مهمی که در سال ۹۷ و همزمان با ترجمه کتاب برای من جالب بود اینکه در بدترین شرایط، وقتی ۲۰ سال از یک پاندمی عظیم میگذرد و تقریباً هیچچیز از دنیای مدرن باقی نمانده «زندگی» برای بازماندگان جریان دارد و اتفاقاً در این زندگی که بسیار پر مشقت است کیفیات بسیار مهم هستند و بنا به یکی از نقلقولهای کتاب «تنها بقا کافی نیست.». خواندن این جهانبینی در سطر سطر این کتاب مایه دلگرمی است.
قصد دارید در آینده بازهم از مندل کتابی ترجمه کنید؟
کتاب جدید مندل «هتل شیشهای» را دو ماه پیش خواندم و شخصاً آن را دوست داشتم. کتابی معمایی و خوشخوان است و تصادفاً ردپای بسیاری از مسائل امروز جامعه ما نیز در آن وجود دارد. حتماً در شرایط مناسبی آن را ترجمه خواهم کرد.
از کارهای در دست ترجمه و یا در حال انتشار خودتان بفرمایید؟
یک رمان هجو، یک کتاب نظریه تئاتر و چند نمایشنامه آماده چاپ هستند و اخیراً ترجمه یک رمان طنز سیاه را نیز آغاز کردهام.
سخن پایانی
سخن خاصی ندارم. امیدوارم این روزهای سخت و عجیب را با آرامش و سریعتر سپری کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید