کلاسیکا شماره ۲
آنچه امروز بهعنوان شعر فارسی از آن یاد میکنیم و حداقل میتوانیم آن را بدون ترجمه بخوانیم به قرن سوم بعد از اسلام برمیگردد. از قرن سوم هجری با شاعرانی مثل محمد بن وصیف، فیروز مشرقی، ابوسلیک گرگانی و البته حنظله بادغیسی و… سرایش شعر به زبان فارسی رونق گرفت.
پیش از آن شعر به زبان فارسی با چنین اسلوبی مرسوم نبوده است. شاعران ایرانی به تقلید از اعراب شعرهایشان را به زبان عربی و ساختار آنها میسرودند. بهواقع شعر کلاسیک ایرانی یک هنر وارداتی بود که بعدها به طریق مهندسی معکوس بازسازی و ایرانیزه شد. سرایش شعر به زبان عربی همچنان تا قرنهای بعد ادامه داشت، قصاید عربی سعدی از نمونه بارز آنهاست.
البته باید تأکید کنم که قوانین شعر عربی تا دوران معاصر نیز بر ساختار شعر فارسی حاکمیت دارد. آرایه ملمع در شعر فارسی نیز ریشه در همین گذشته دارد که شاعر مصراع و یا بیتی از آن به زبانی و بیت و مصراع دیگر را به زبانی دیگر میسراید. اولین بیت غزلهای حافظ را به یاد بیاوریم. الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها.
الف
شاید بپرسید پس پیش از آن شعر و شاعری در ایران به چه صورت بوده است؟ این بحثی مفصل است. از ایران باستان متونی به زمان حال رسیده است که از وجود نوعی نظم و بیان متفاوت کلام در آن دوران سخن میگوید. اغلب این متون با پشتوانه مذهبی ماندگار ماندهاند و ریشه در سنت شفاهی آن دوران دارند. مثل متن کتاب مقدس زرتشتیان (اوستا) و یا حتی متون وابسته به آیین زرتشتی مثل کارنامه اردشیر بابکان، یادگار زریران و یا حتی ارداویرافنامه و پندنامه اوشنر دانا.
بعید به نظر میرسد که در ساختار طبقاتی آن دوران شاعری شغلی مستقل از رامشگری (خوانندگی و نوازندگی) و یا خارج از نظام مذهبی (سرودههای مذهبی) بوده باشد. یا حداقل اگر بوده نیز آثارشان ماندگار نمانده است و به فراموشی سپردهشده است. البته در کتابهایی همچون تاریخ سیستان (نویسنده ناشناس) ارجاعاتی به اشعار پراکندهشده است که سندیت آن موردتردید است.
با همه این احوال یک اثر را برای معرفی از آن دوران برای کلاسیکای امروز در نظر گرفتم که اگرچه ریشه در مفاهیم ایدئولوژیک آن دوران دارد؛ اما از معدود متون غیرمذهبی باقیمانده از ایران باستان است.
درخت آسوری یا درخت آسوریگ کتابی است منظوم در هشتصد واژه به وزنِ هجایی که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی و خط پهلوی کتابی نوشتهشده است. گویا متن اصلیِ کتاب به زبانِ پهلوی اشکانی و بهصورت شفاهی روایت میشده و سپس در عهد ساسانی نگارش یافته است. در این داستان شاهد مناظره درخت آسوری (درخت نخل، خرما) و یک بز هستیم که هر یک از این دو در ضمن برشمردن فوائد خود، بر دیگری مفاخره میکند.
در نهایت هم کدام پیروز میشود؟ اگر دوست دارید بدانید نخلها بهترند یا بزها باید به سراغ کتاب درخت آسوریک بروید. البته در مقالهای با عنوان «کهنترین نمونه ادبیات کودک و نوجوان ایرانی مرور میشود؛ «درخت آسوریک روایتی پنجهزارساله» به قلم نگارنده در لینک زیر هم میتوانید اطلاعات بیشتری کسب کنید.
ب
تیتر کلاسیکای این هفته را گذاشته بودم «بزها بهترند یا نخلها؟» و ارجاع مستقیمی به کتاب «درخت آسوریک» است. این اثر را برای معرفی از آن دوران برای کلاسیکای امروز در نظر گرفتم که اگرچه ریشه در مفاهیم ایدئولوژیک آن دوران دارد. با این حال از معدود متون غیرمذهبی باقیمانده از ایران باستان است؛ حتی میتوان از آن به عنوان کهنترین نمونه مکتوب ادبیات کودکان نام برد.
«درخت آسوریک»
«درخت آسوریک» مناظره مفاخرهآمیزی است میان یک «بز» و یک «نـخل» که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شده؛ ولی آنچه امروز به دسـت ما رسیده به خـط پهـلویِ کتابی است. احتمالا ایرانیان این نوعِ ادبی را که دارای خصوصیات ادبیات شفاهی است، سپس در عهد ساسانی نگارش یافته است. در ادوار قدیم از بینالنهرین اقتباس کردهاند، نمونههایی از آن در متون سومریـ اکدی وجود دازد.
این کتاب منظوم در هشتصد واژه به وزنِ هجایی که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی و خط پهلوی کتابی نوشتهشده است. در این داستان شاهد مناظره درخت آسوری (درخت نخل، خرما) و یک بز هستیم. هر یک از این دو در ضمن برشمردن فوائد خود، بر دیگری مفاخره میکند. در نهایت هم کدام پیروز میشود؟ اگر دوست دارید بدانید نخلها بهترند یا بزها باید به سراغ کتاب درخت آسوریک بروید. البته در مقالهای با عنوان «کهنترین نمونه ادبیات کودک و نوجوان ایرانی مرور میشود؛ «درخت آسوریک روایتی پنجهزارساله» به قلم نگارنده در لینک زیر هم میتوانید اطلاعات بیشتری کسب کنید.
yun.ir/ivt6i7
دیدگاهتان را بنویسید