barber
|

آرایشگر محبوب من

امروز یک سال از روزی می‌گذشت که تصمیم گرفتم آرایشگرم را عوض کنم. می‌دانم مرسوم نیست و کمتر کسی تمایل دارد مدام آرایشگرش را عوض کند؛ اما به هر حال امروز دوازدهمین آرایشگر را هم امتحان کردم. خوشبختانه آن‌قدر آرایشگاه زیاد شده که من شرمنده این مدل تنوع‌طلبی خودم نباشم. این آخری بی‌زبان‌ترین آرایشگری بود…

map iran

ایران‌گردی

در پلاک ۶۱ کانال تلگرامی‌ام به تاریخ ۱۶/۱۲/۲۰۱۷ نوشته بودم:« از عصر یهو تصمیم گرفتم  برم مسافرت. نمی‌دونستم دقیقاً از کجا باید شروع کنم؟ از  شمال، جنوب، شرق، غرب… آدم با یه ایده ناگهانی چی‌کار می‌کنه؟ اونم ایده‌ای که بعدازظهر کسالت‌بار جمعه‌ای سر و کله‌اش پیدا شده بود. حس ماجراجویانه‌ام می‌گه: این کار رو می‌کنم…

cut
|

سرنوشت محتوم رابطه…

رابطه شبیه کودکی است در آغوش. با همه شیرینی و خنده‌هایش و گاه با گریه و … اما سرنوشت محتوم همه رابطه‌ها جدایی است. خواه از قبال مرگ یا طلاق، یا حتی مصطلح امروزی‌ها کات… بعد از آن کودکی در آغوشت نیست. همچون جنازه‌ای است به دوش‌ات که تا ابدیت آن را چون سنگ سیزیف…

summer

پلاک ۱۰۷ سی و نیم

رفتم بخوابم اما قبل از آن، تقویم روی میزم را ورق زدم. کی شده بود ۱۹ فروردین لعنتی، این روز را برای همه عمرم نه فراموش می‌کنم و نه به این سادگی‌ها می‌توانم ازش عبور کنم و بدتر اینکه شش سال از آن روز لعنتی گذشته است و انگار هنوز هیچ نگذشته است. شاید حتی…