در ادبیات فارسی سنتی وجود داشت که شاعران با سرودن شعر به مدح شاه و یا حاکم میپرداختند. امروزه این کار در زمره چاپلوسی، پاچهخاری و … شمره میشود و البته همچنان هم وجود دارد و دیگر امر پسندیدهای شمرده نمیشود.
با این حال یکی از کارکردهای مدح ترغیب حاکمیت به عدل و امور خیریه نیز بود. به این ترتیب که شاعر با ستایش ممدوح خود و اغراق در صفات نیکو ، وی را به امور نیک ترغیب میکردند. به نظر تنها حسن مدح برای غیر مداح و ممدوح هم همین یک مورد باشد. البته مداحی کردن فقط برای حاکم و شاه زمانه مرسوم نبود و شاعران برای هر کسی که میدانستند احتمال دارد برای آن شعرها متاع و صلهای بدهد به مداحش میپرداختند و عرض ارادت تا آنجا پیش میرفت که شاعر نام و یا تخلص خود را به مناسبت ممدوح تغییر میداد. مثلاً سعدی تخلصش را به واسطه ارادتی انتخاب کرد که به سعد بن ابوبکر، فرزند حاکم وقت شیراز داشت.
به هر حال مداحی برای شاعران محل ارتزاق بود. به طور مثال یکی از حکایتهایی که دراین باره وجود دارد. در خصوص فرخی سیستانی از شاعران دوره خراسانی است. این شاعر در نوجوانی برای یکی از ملاکهای سیستان مداحی میکرد؛ فردی نهچندان معروف و نه چندان ثروتمند. فرخی از وضعیت درآمد خود راضی نبود و چون قصد ازدواج داشت، تقاضای صله بیشتری کرد. ملاک هم معزور بود و همین دلیلی شد که فرخی از مداحی این توانگر دست بکشد و به سراغ درباریان چغایی برود. قصیده «با کاروان حله» را سرود و به عمید اسعد چغانی تقدیم کرد و این سرآغازی شد که بعدها فرخی را به یکی از معروفترین و ثروتمندترین شاعران زمانه خودش مبدل کند.
سرودن شعر در مدح شاهان و حاکمان تا دوره صفویه در شعر ایران به شدت مرسوم بود و پس از آن رویکرد آن به مداحی براساس موضوع و سوژه حاکمیتی تغییر رویه داد. این مساله تاثیر بسیار زیادی بر کوچ شاعران در دروه صفوی به هند داشت که در آینده در خصوص آن مینویسم.
کلاسیکا شماره ۶
دیدگاهتان را بنویسید