«نقطه سر خط» عبارتی است که در دیکته به کار میرود. وقتیکه سطر به پایان نرسیده؛ اما پاراگراف به پایان رسیده است. بنابراین با عبارت نقطه سر خط… هرجای سطر که باشد نقطه گذاشته میشود و همهچیز از سطر بعد شروع میشود.
در زندگی من هم همیشه همینطور بوده، هیچ سطری به پایان نرسیده یا حداقل نگذاشتهام پایان طبیعی خودش را داشته باشد. مدام نقطه گذاشتهام تمامش کردم و دوباره از نو پاراگراف جدیدی را شروع کردهام. در شغلهایی که داشتهام، در کارهایم، در تحصیلات، در رابطهها، در دوستیها … مدام نقطه پایانی گذاشتهام و دوباره از سر سطر شروع کردهام.
البته «نقطه سر خط» عنوان مقالات و نقدهای ادبی من در روزنامه بامداد جنوب هم بوده است. مثل «کاشیما» که یادداشتهای اجتماعی و فرهنگیام را یدک کشیده است.
کلاسیکا؛ اما ماجرایش متفاوت است. سلسله مطالبی است که در صفحه کانون ادبی رهاوی از باب شاعریت ایرانیان نوشتهام.
گفتوگوهایم دو صورت کلی داشته است. آنچه در بامداد جنوب منتشرشده است که عموماً بر روی سایت بامداد ۲۴ در دسترس است و برخی هم اینجاست و البته گفتوگوهایی که در باب کتاب با اهالی فرهنگ جنوب داشتهام و در خبرگزاری ایبنا منتشرشده است و تمام آن بر روی سایت ایبنا وجود دارد و اندکی از آن نیز که فرصتی بوده و حس و حالی بر روی این سایت هم بازنشر کردهام.